امسال سال1389 است . میدونین 11 سال دیگه یعنی سال 1400 دنیا چه شکلی میشه!!!
کلمات کلیدی: سال 1400 به روایت تصویر !!!
برخی از اصتلاحاتی که در گویش مردم زازران رایج است
هَشتم=گذاشتم
بورگوز=فرارکن
پتیار=بزرگ
وَخیز=بلندشو
اُو=آب
اُیأری=آبیاری
چینه=دیوار
می یَِِله= میشه
نیم یَله=نمیشه
یِِهو=یک دفعه
رانیبرم=نمیدونم
یِخته=یه کمی
هان=بله
روپاک=روسری
وَرجیگ=بپر
چوق=چوب
کِرکردیم=پنهان شدیم
بی بول بول=سروصدانکن
نَلول=حرکت نکن
مُدبَق=آشپزخانه
شینیا=کود شمیایی
کَرتونه=قفس مرغ
خِرَند=حیاط
پِی سین=عصر
نودون=ناودان
پیاله=کاسه
اُروسی=کفش
اِمشی=حشره کش
اُشنو=شنا کردن
دَسمَلو=نوعی شنا کردن
چی لیک=20لیتری
رانیبرم=نمی دانم
?
?
کلمات کلیدی: اصتلاحات درگویش زازران
نبــــــــــــرد رســـــــتـــــم و جـــــــومــــــــونگ(خیلی باحاله)
کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو
به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت
جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال ? رو دیدی؟ کور که نیستی
در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:
چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین
بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:
جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!
و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:
و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!
و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!
کلمات کلیدی: نبرد رستم وجومونگ
این مرد اندونزیای به مرد درختی معروف است.
کلمات کلیدی: مردی که درحال تبدیل شدن به درخت است!!(، عکس) (عجایب)